کتابخانه عمومی فردوسی سنندج

آدرس:سنندج، خیابان فردوسی، جنب مخابرات تلفن 08733285413 کدپستی 6613715141

آدرس:سنندج، خیابان فردوسی، جنب مخابرات تلفن 08733285413 کدپستی 6613715141

کتابخانه عمومی فردوسی سنندج

کتابخانه عمومی فردوسی

طبقه بندی موضوعی

برشی از کتاب آخرین انار دنیا


رمان آخرین انار دنیا با عنوان اصلی «دواهه‌مین هه‌ناری دونیا» اثر نویسنده کُرد، بختیار علی است که برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ در کشور سوئد چاپ شد. بختیار علی که پرکارترین و پرتیراژترین نویسنده کرد لقب گرفته است در سال ۱۹۶۱ در سلیمانیه کردستان عراق به دنیا آمد.

بختیار علی در مصاحبه‌ای درمورد آخرین انار دنیا گفته است: اگر بمیرم و به من اجازه دهند که تنها یک کتاب با خودم به آن دنیا ببرم، از میان تمام کتاب‌هایی که نوشته‌ام، آخرین انار دنیا را با خود می‌برم.

شیر کو بی کس، شاعر بزرگ کُرد که او را امپراتور شعر می‌نامند، در مورد بختیار علی چنین می‌گوید:

صدسال یکبار کسی چون او به دنیا می‌آید. بختیار علی دنیای تازه‌ای وارد ادبیات کردی کرد. او به تنهایی کار چندین نویسنده را انجام می‌دهد.

شیرزاد حسن، نویسنده، شاعر و مترجم کُرد نیز درباره بختیار علی می‌گوید:

بختیار علی ابراهیمی بود که آمد و بت‌ها را شکست و یک‌تنه کار بسیار عظیمی را به انجام رسانده است. به نظر من او شایسته نوبل ادبیات است.

مترجم کتاب، مریوان حلبچه‌ای، درباره کارهای بختیار علی در مقدمه کتاب می‌نویسد:

مضمون بیش‌تر آثار بختیار علی به ویژه در زمینه ادبیات جنگ، سانسور، قربانی، عشق‌های شکست‌خورده، نقد حکومت و احزاب سیاسی است.

خلاصه داستان آخرین انار دنیا

در این رمان که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است در ابتدای کتاب با دو داستان به ظاهر متفاوت روبه‌رو هستیم. هر دو داستان از زبان مظفر صبحدم روایت می‌شود.

مظفر صبحدم کسی است که در هنگام جنگ‌های داخلی با فرمانده خود در خانه کوچکی محاصره می‌شوند و امکان فرار هردو نفر آن‌ها وجود ندارد بنابراین مظفر صبحدم تصمیم می‌گیرد بماند و در برابر نیروهای دشمن مقاومت کند تا یعقوب صنوبربتواند فرار کند. بعد از این اتفاق، مظفر صبحدم اسیر می‌شود و به زندانی در صحرا فرستاده می‌شود. او را ۲۱ سال در سلول انفرادی زندانی می‌کنند.

بیست و یک سال به صدای شن گوش فرا دادم، زندانم اتاقی بود دور از جهان، اتاقی کوچک در میان دریایی از شن… اتاقی کوچک در محاصره آسمان و بیابان. (آخرین انار دنیا – صفحه ۹)

مظفر صبحدم در ۲۲ سالگی اسیر شد و وقتی که در زندان بود فقط فرمانده‌اش، یعنی یعقوب صنوبر به او نامه می‌نوشت و او را از یاد نبرده بود. نامه‌های امیدبخشی که در آن به او وعده زندگی در زیباترین قصر جهان را می‌داد اما تنها چیزی که مظفر صبحدم به آن اهمیت می‌داد، پسرش بود. در واقع تنها دلیل زنده ماندن او و تحمل ۲۱ سال زندان دیدن دوباره پسرش بود. در ادامه یعقوب صنوبر، مظفر را از زندان آزاد می‌کند اما به هنگام آزادی به او می‌گوید که دنیای بیرون همه تو را از یاد برده‌اند، که دنیای بیرون فاسد شده است و بیماری همه را گرفته، که تو نباید روح پاک خودت را دوباره به دست دنیای خارج بدهی و آن را آلوده کنی. ولی مظفر صبحدم شوق دیدار پسرش را دارد و بنابراین از دست فرمانده خود فرار می‌کند و…

  • کتابخانه فردوسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی